هر ایرانی که در مجامع سینمایی جهان رفتوآمد کرده باشد، عادت دارد که به محض گفتن نام «ایران»، از مخاطبان خارجی جملهای آشنا بشنود: «ایران، کشور کیارستمی؟» از کن تا جده و از ونیز تا توکیو، نام عباس کیارستمی برای عاشقان سینما آشنا است، چرا که او بیش از هر ایرانی دیگری در فهرست استادان مولف تاریخ سینما قرار گرفته است.
البته در سالهای اخیر اسم اصغر فرهادی نیز بهتدریج به این فهرست اضافه شده است، اما کیارستمی در این مورد پیشگام بود. در واقع او نقشی بیبدیل در مطرح کردن نام ایران بهعنوان کشوری سینماخیز داشت. به راستی راز به دل نشستن سینمای شاعرانه این کارگردان مولف متولد تهران با آن عینک دودی و خودمانی حرفزدنش چه بود؟ چگونه بود که نامش چنین عالمگیر شد؟
فرزند کانون
از جمله دعاوی نسنجیدهای که در مورد سیر تاریخی سینمای ایران مطرح شده، این است که سینما در زمان جمهوری اسلامی بهتر پا گرفت و برخی حتی مدعیاند که وجود سانسور در این زمان باعث شد که خلاقیت هنرمندان شکوفا شود. اما تاریخدانان و سینماشناسان سالهای اخیر با نگاهی دقیقتر به شکلگیری موفقیتهای سینمای ایران، توجه خود را بیشتر به تداومی که بین سینمای «موج نو» قبل از انقلاب و بعد از انقلاب وجود دارد جلب کردهاند. از سوی دیگر، تاریخدانانی همچون دکتر گلبرگ رکابطلایی (درسخوانده دانشگاه تورنتو و استاد دانشگاه سیتن هال در آمریکا) با واکاوی ژانر معروف به «فیلمفارسی» در قبل از انقلاب، به ارزشهای سینمایی آن فیلمها نیز توجه کردهاند.
قصه کیارستمی را نیز باید از قبل انقلاب آغاز کرد. او نقش مهمی در برپا کردن اداره فیلمسازی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان داشت. این نهاد به ابتکار شهبانو فرح پهلوی و دوست قدیمیاش، لیلی امیر ارجمند، در سال ۱۳۴۴ تاسیس شد و چند نسل از هنرمندان را تربیت کرد. نورالدین زرینکلک، معروف به پدر انیمیشن در ایران، به اضافه بهرام بیضایی و امیر نادری، از دیگر بزرگان سینمایی بودند که در همان دهههای ۴۰ و ۵۰ در کانون پا گرفتند.
کیارستمی نیز در چنین فضایی و در دل کانون بود که حرفه سینمایی خود را آغاز کرد. اولین تولید رسمی بخش امور سینمایی کانون، فیلم کوتاه «نان و کوچه» کیارستمی بود که در ۱۰ دقیقه قصه پسرکی در حوالی امامزاده صالح شمیران را روایت میکند. این فیلم آنقدر مورد توجه هوشنگ حسامی، منتقد بنام، قرار گرفت که در روزنامه «کیهان» در موردش نوشت و آن را «فوقالعاده» خطاب کرد.
«مسافر» (۱۳۵۳) دیگر ساخته کیارستمی نیز در کانون تهیه شد. فیلم ۱۱ دقیقهای «زنگ تفریح» (۱۳۵۱) نیز در کانون به نمایش درآمد و همانجا بود که پا گرفت. دیگر فیلم بهیادماندنی کیارستمی در سالهای پیش از انقلاب، «گزارش» (۱۳۵۶) با بازی شهره آغداشلو بود که امروز بسیاری آن را از بهترینهای تاریخ سینمای ایران میدانند.
شکوفایی پس از جنگ
اولین فیلم کیارستمی بعد از انقلاب، فیلم «قضیه شکل اول، شکل دوم» است که مستندی تاریخی و بسیار ارزشمند به حساب میآید و اوضاع پرتلاطم فرهنگ و سیاست ایران را در سالهای حساس اول انقلاب روایت میکند. این فیلم شامل گفتوگو با شخصیتهای مختلف طرفدار انقلاب از کمال خرازی و صادق خلخالی تا نورالدین کیانوری و عبدالکریم لاهیجی است و بدینگونه روایتی از غلیان آن رویداد تاریخی به دست میدهد. اما ممنوع شدن بسیاری از همین چهرهها و در ضمن نشان دادن زنان بیحجاب در فیلم باعث شد جمهوری اسلامی بهسرعت آن را ممنوع اعلام کند (با اینکه از جشنواره فیلمهای کودکان و نوجوانان تهران جایزه گرفته بود). دهها سال بعد بود که فیلم ابتدا در تورین ایتالیا (۲۰۰۳) و سپس در اینترنت (۲۰۰۹) دوباره به نمایش درآمد و مخاطبان جدیدی پیدا کرد.
سالهای دهه ۶۰ که موسم جنگ و سرکوبهای خونین جمهوری اسلامی بودند، دوران به محاق رفتن فرهنگ محسوب میشدند. اگرچه کیارستمی در این دوران نیز چند مستند بهیادماندنی دارد، اما شکوفایی اصلی او به سالهای آخر جنگ و پس از جنگ بازمیگردد و در این دوره بود که او با چند فیلم به مقامی بیسابقه در سینمای جهان رسید. سه منتقد فیلم در اروپا و آمریکا نیز نقشی بسزا در این شکوفایی داشتند.
مهمترین این منتقدان را باید محمد حقیقت دانست، منتقدی کارکشته که بیاغراق باید او را چهره پنهان حامی کیارستمی بدانیم. نقش منتقدان در عالم سینما در چند دهه اخیر کمتر از پیش شده است، اما در طی تاریخ سینما این نقش انکارنشدنی است. بدون پائولین کیل و مقاله ۹۰۰۰ کلمهای معروفش که در مجله «نیویورکر» نوشت، آیا «بانی و کلاید» میتوانست به جایگاه ماندگار خود برسد؟ موج نوی سینمای فرانسه بدون مجله «کایه دو سینما» و رقیبش «پوزیتیف» به جایی میرسید؟ نقش حقیقت در معرفی سینمای کیارستمی نیز موضوعی است که تاریخنگاران سینما باید بیشازپیش به آن توجه کنند. حقیقت مقیم فرانسه بود و نقشی مهمی در معرفی سینمای کیارستمی به فرانسه و جشنوارههایش داشت.
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
آغاز درخشش جهانی سینمای کیارستمی با «خانه دوست کجاست؟» (۱۳۶۵) شروع شد؛ قصهای ظریف و انسانی که فرای مرزهای فرهنگی و زبانی رفت. داستان «ممدرضا» که نجیبانه تلاش میکرد دفتر مشق دوستش را به او برساند، در عین حال هم ریشه در خاک ایران داشت و هم بهطور بلافصل جهانی بود.
این فیلم در تاریخ جشنوارههای سینمایی بهعنوان برنده یوزپلنگ برنز در جشنواره لوکارنوی سوئیس در سال ۱۹۸۹ به یاد مانده است. از آنجا که این اولین جایزه خارجی کیارستمی بود، آیا باید لوکارنو را سکوی پرتاب او بدانیم؟ نگاهی ساده به تاریخ دریافت جایزه نشان میدهد که بهطرز غیرمعمولی حدود سه سال پس از ساختن فیلم است. واقعیت اینجاست که معرفی این فیلم به سینمای جهان، نه از لوکارنو که از جشنواره سه قاره نانت فرانسه شروع شد که یک سال قبل (۱۹۸۸) به بخش خارج از مسابقه آن راه یافته بود. محمد حقیقت که در فرانسه بهعنوان بَلَد سینمای ایران معروف شده بود، نقش مهمی در این معرفی داشت و بعدها هم او بود که پای کیارستمی را به جشنواره کن، مهمترین رویداد سینمایی جهان، باز کرد.
کیارستمی در ۱۰ سال بعدی چهار فیلم دیگر ساخت و همینها بودند که رویهمرفته او را بهعنوان کارگردانی مولف که سینمای امروز جهان میشناسد تثبیت کردند. اولین این فیلمها «کلوزآپ» (۱۹۹۰) بود، داستان مردی که خود را بهجای محسن مخملباف جا زده است تا دیگران را فریب دهد.
در همین سال زلزله منجیل و رودبار با ۵۰ هزار کشته و خرابیهای بسیار، روستاهای شمالی که کیارستمی در آنها «خانه دوست کجاست» را ساخته بود ویران کرد و کارگردان خوشفکر را به همان مناطق کشاند. فیلم بعدیاش با سوالی ساده آغاز شد: بر سر بچههای «خانه دوست کجاست» چه آمده است؟ این بود که «زندگی و دیگر هیچ» (۱۹۹۲) و «زیر درختان زیتون» (۱۹۹۴) ساخته شدند تا در کنار فیلم قبلی به یاد روستایی به این نام در گیلان، «سهگانه کوکر» لقب بگیرند.
امروز این «کلوزآپ» است که با برهمزدن مرز بین فیلمهای مستند و داستانی، به یکی از ماندگارترین آثار تاریخ سینمای جهان بدل شده است. اما این فیلم در سال نمایش خود توفیق جشنوارهای چندانی نداشت. درخشش دو فیلم بعدی سهگانه کوکر در جشنواره کن بود که کیارستمی را به جایگاهی کمنظیر رساند. فیلم «زندگی و دیگر هیچ» برنده جایزه بخش نوعی نگاه در کن شد و «زیر درختان زیتون»، اولین فیلم کیارستمی بود که بالاخره در بخش اصلی جشنواره کن -که بزرگترین افتخار برای هر کارگردان است- به نمایش درآمد. فیلم بعدی او «طعم گیلاس» در سال ۱۹۹۷ بالاخره کیارستمی را به افتخاری رساند که هیچ کارگردان ایرانی در تاریخ به آن نرسیده بود و پس از او هم نرسیده است: فتح نخل طلای جشنواره کن.
دو منتقد آمریکایی
ورود به فضای کن به معنی شناختهشدن بیسابقه در نگاه مخاطبان و منتقدان سینمایی سراسر جهان بود. کیارستمی رفت تا از کن وارد بهاصطلاح «کَنون» سینمای جهانی شود. در این میان دو منتقد آمریکایی نقش مهمی داشتند و هر دو متولد و بزرگشده مناطق جنوبی آمریکا بودند، اما در دو قطب فرهنگی مهم شمال کشور پا گرفته بودند. یکی گادفری چشایر که متولد و درسخوانده ایالت کارولینای شمالی بود، اما از سال ۱۹۹۱ به پایتخت سینمایی کشور، نیویورک، نقلمکان کرده بود و در «نیویورک پرس» قلم میزد. این هفتهنامه رایگان در آن سالها در فضای آوانگارد شهر، رقیب هفتهنامه مشهورتر «ویلج وویس» بود.
چشایر از طریق کیارستمی چنان شیفته سینمای ایران شد که هفت بار به ایران سفر کرد و امروز به یکی از مهمترین کارشناسان سینمای ایران بدل شده است. او بارها با کیارستمی مصاحبه کرد و از طریق دوستی با او و سایر چهرههای سینمای ایران، نقش مهمی در معرفی این سینما به جهان داشت.
دیگر منتقد کلیدی، جاناتان روزنبام بود که در دیگر ایالت جنوبی، آلاباما، بزرگ شده بود، اما برای روزنامه آوانگارد «شیکاگو ریدر» در دیگر شهر بزرگ آمریکا مینوشت. روزنبام بدینسان همشهری و رقیب فکری راجر ابرت، منتقد روزنامه «شیکاگو سان تایمز» و از مشهورترین منتقدان آمریکا و جهان بود.
چشایر و روزنبام نهتنها در معرفی فیلمهای کیارستمی در سالهای دهه ۱۹۹۰ نقش داشتند که در سالهای پسین نیز همواره در مورد او نوشتهاند و به ساختن جایگاه تاریخیاش کمک کردهاند. این تلاشها در پی مرگ دلخراش او که هفت سال پیش اتفاق افتاد نیز ادامه دارند. چشایر اخیرا کتابی در مورد سینمای ایران منتشر کرد که عنوانش «در زمان کیارستمی» است و چنانکه از عنوان پیداست او را در محور درخشش سینمای ایران قرار میدهد.
روزنبام نیز در سال ۲۰۱۸ نسخه دوم کتابی که به همراه مهرناز سعیدوفا در مورد کیارستمی نوشته است منتشر کرد. کتاب «عباس کیارستمی» در مجموعه «کارگردانان معاصر سینما» از انتشارات دانشگاه ایلینوی منتشر شده و به یک مرجع دانشگاهی مهم درباره او بدل شده است.
امروز که کیارستمی جایگاهی رفیع دارد، نام بردن از چند منتقد مشخص بهعنوان معرفهای او شاید غریب به نظر برسد، اما باید به خاطر داشت که بسیاری از منتقدان آن روزها امکان ارتباط برقرار کردن با کیارستمی را نداشتند و حتی او را به خاطر صحنههای طولانی و آرام به سخره میگرفتند. بسیاری در سالن کن بهخاطر «طعم گیلاس» که نخل طلا گرفت، او را هو کردند. ابرت این فیلم را «به طرز زجرآوری حوصلهسربر» خواند. اما امثال حقیقت، روزنبام و چشایر دیدگاه دیگری ارائه کردند.
نقطه مثبت چشایر بهویژه این بود که با سفرهای مکرر خود به ایران توانست کیارستمی را در متن کشور خودش و فرهنگ غنی ایران قرار دهد. کیارستمی خود همواره بر ایرانی بودنش تاکید داشت. در جایی گفته بود: «اگر درختی را که ریشه در خاک دارد از جایی به جای دیگر ببرید، آن درخت دیگر میوه نمیدهد و اگر بدهد آن میوه دیگر بهخوبی میوهای که در سرزمین مادریاش میتواند بدهد نیست.»
چشایر در کتاب اخیر خود مینویسد: «هر چه بیشتر کیارستمی و سایر کارگردانان ایرانی را در متنشان بشناسیم بیشتر متوجه میشویم که آنها را باید بیش از اینکه در کنار آنتونیونی و تاتی [دو کارگردان مشهور ایتالیا و فرانسه] بشناسیم، در کنار فردوسی، حافظ، سنایی، مولوی، ابن عربی، ملاصدرا و سایر چهرههای قابلتوجهی قرار دهیم که زبان و فرهنگی مشابهی دارند.»
طرفه اما آنجا که کیارستمی، بهخصوص در سالهای پسین خود، بیشتر در جشنوارههای جهانی محبوب بود تا در میان سینماروها در ایران. ایب سیلورشتاین، منتقد مقیم بروکلین، در مقالهای که اخیرا برای «لس آنجلس ریویو آو بوکز» نوشته است، به این ویژگی کیارستمی اشاره میکند و او را با آکیرا کوروساوا، کارگردان شهیر ژاپنی، مقایسه میکند و مینویسد «معروف است که فیلمهای کوروساوا نیز بیشتر نمایانگر چیزی هستند که مخاطب غربی میخواهد از سینمای ژاپن ببیند.»
کیارستمی در سالهای آخر زندگی خود دو مورد از موفقترین فیلمهایش را در فضایی کاملا خارج از فضای ایران ساخت؛ «کپی برابر اصل» (۲۰۱۰) با بازی ژولیت بینوش فرانسوی که در ایتالیا میگذرد و محصول همین دو کشور و بلژیک بود و «مثل یک عاشق» که در ژاپن میگذرد و محصول مشترک این کشور و فرانسه است.
شبکه جهانی بیبیسی که در سال ۲۰۱۸ میخواست بهترین ۱۰۰ فیلم غیرانگلیسیزبان تاریخ را انتخاب کند، از ۲۰۹ منتقد از ۴۳ کشور رایگیری کرد. تنها دو کارگردان ایرانی در این فهرست قرار داشتند: کیارستمی و فرهادی. «جدایی نادر از سیمین» فرهادی در جایگاه بیست و یکم قرار گرفت و اما سه فیلم کیارستمی (کلوز آپ، خانه دوست و طعم گیلاس) به ترتیب در جایگاههای ۳۹، ۹۴ و ۹۷ قرار گرفتند.
در میان کشورها ژاپن با ۱۱ فیلم جایگاه ویژهای در این فهرست داشت و صدرنشین فهرست «هفت سامورایی» از کوروساوا بود. اما از شش منتقد ژاپنی که از آنها پرسش شده بود، حتی یک نفر هم به فیلمهای کوروساوا رای نداده بود. سیلورشتاین ظاهرا به تشابه غریبی دست یافته بود. برخی چهرهها از خاک کشور خود برمیخیزند، اما به معنای واقعی کلمه «جهانی» میشوند.